کتاب عهد نسیم سوگ سروده ای برای علیرضا نسیمی، شاعر جوان شیرازی منتشر شد.
کتاب عهد نسیم، سوگسرودهای برای علیرضا نسیمی، شاعر جوان شیرازی است، که در زمستان ۸۶ درگذشت. از دیباچه عهد نسیم میخوانیم: «در روزهایی که نخستین سطرها و تصویرهای این سوگسرود بلند را در دفتر سیاهجلدی گردمیآوردم، از روز جوان افتادن علیرضا نسیمی شاعر در قریه قلات، هفت سال گذشته بود. اندوه او در تمام آن هفت سال، غضروف بره و خمیر نان و ریحان بود در گلویم، چرا که میخواستم و نمیتوانستم برایش مرثیهای ساز کنم. شعری که سرانجام در سال ۹۶، پس از سه سال، عهد نسیم نام گرفت، نامی پیشاندیشیده نداشت. سطرها و فرگردهایاش را نیز پس از بارها تغییر ترکیب، در ترتیب کنونیشان رَجکردم.
در آفرینش این شعر ملهم بودم از کار ابراهیم نبی در فراخواندن آن چهار مرغ بسمل. یادها و برآیندهایشان در فاصلهی میان زمستان ۸۶ تا پاییز ۹۳ گویی تکه-پارههایی درهمآمیخته بودند بر بلندای چندین کوه. پس از دور شدن از آن شهر و آن روستا که سَفرِ نسیمی از یکیشان آغاز و به دیگری ختم شد، در لیورپول مجال آن یافتم که او، خود، و دیگرانی را در رستاخیزی کلامی بازآفرینم. برخلاف ابراهیم اما، آنچه میدیدم، کالبدهای بیکموکاست چهار پرندهی بازیافته نبود. در دوازده فرگرد عهد نسیم، نه تنها موقعیتها در رویاهایی مهندسیشده، یکدیگر را آشفتند، بلکه آدمها و نامها نیز هر یک با سر یا تن آدم یا نام دیگری ظاهر شدند».
وحید داور، شاعر شیرازی، پیش از این آثار خود را در نشریاتی همچون کارنامه، عصر پنجشنبه، هنگام، بیگاه، طوطیمگ، و ارمغان فرهنگی منتشر کرده است.
از وحید داور کتاب «سِفرِ سَفَر»، مجموعهای از سرودههای در نشر حکمت کلمه پیشترمنتشر شده؛ این مجموعه، ۲۵ شعر آزاد وی را که از سال ۱۳۸۱ تاکنون سروده شدهاند، در خود جای داده است.
در یکی از اشعار مجموعه عهد نسیم میخوانیم:
نه خون اش آبی بود، نه صداش به زنگِ حیدری می مانست
روزِ سپردن اش اما
بلبل در گورستان شهر سرود و
لورکا در گاودُم دمید
و برگه دان کتابخانه ملی لبریز شد از نام اش
او نمک روشن بود که از بلورش تیراژه بر جهان تابید و
ندیدند